فراموش شده

حرف های فراموش شده

آخرش که چی

چند وقتیه به آسمون بالاسرم نگاه میکنم

به اینکه ین دنیا چقدر بزرگه و بهاینکه من چقدر کوچیک

به این فکر میکنم که بزرگترین کاری که یه انسان میتونه بکنه چقدر در برابر عظمت این دنیا کوچیکه

واقعا آخرش به کجا میخوایم برسیم

اگه برای این دنیا وقت بزاریم فقط وقتمونو هدر میدیم

۰۳ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۰:۴۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد حسین اقبال پور

توهم یادگیری

نمی دونم فقط من اینجوری هستم یا نه اما وقتی به ابزارهایی مثل تلگرام نگاه میکنم حس بدی بهم دست میده، یه دوره ای به شدت مشغول دنبال کردن کانالاش بودم اما بعد ازش متنفر شدم.

فکر کنم جزو معدود آدمایی هستم که خدا رو شکر کردن وقتی فیلتر شد و وقتی دوباره آزاد شد ناراحت شدم، به هر حال حقیقت اینه که به نظرم تلگرام و ابزار های شبیه به اون به شدت آدم ها رو مشغول خودشون میکنن.

زمانی که به شدت مشغول بازی های کامپیوتری بودم لااقل اسمش برام معلوم بود سرگرمی

وقتی پدر و مادرم میدیدن سرم گرم بازیه بهم میگفتن فلان قدر وقت بزار اما حالا میبینم که بچه ها مشغول دنبال کردن اخبارن و یا خوندن جوک ها اسمش هم همیشه میتونه مطالعه باشه.

همین هفته پیش چند تا شایعه که نشنیدم از همین شبکه ها در میومد

داستان ها یا درواقع دروغ هایی به اسم داستان

بگذریم این حرف های بی ربط و نامربوط رو نوشتم که بالاخره بعد از مدت ها یه چیزی نوشته باشم اما از این حرف ها که بگذریم دنبال کردن مطالب تو این شبکه ها چند تا بدی داره:

1- بازار داغ شایعات

شایعات به شدت تو این شبکه ها میپیچه و خیلی راحت باور میشه

2- مطالعات سطحی

خیلی اوقات جملات قشنگی میشنویم ، قبولشون میکنیم و ازشون تو زندگی استفاده می کنیم نمونه قبلیشو دیده بودم که بدون اینکه ثابت بشه شاعر کیه از شعر درس زندگی میگیرن خیلیا

در واقع بدون اینکه شخص توضیح درستی بده حرف رو میزنه و مردم به اون حرق اطمینان میکنن

در واقع یه جمله هیچ وقت جای یک مقاله یا کتاب رو نمیگیره

اگر هم بگیم فلان جمله چکیده ی فلان کتابه در واقع به درد اونایی میخوره که کتاب رو قبلا خوندنو درک کردن (عجب چیزی گفتم)

البته نباید بی انصاف بود اگر درست برخورد بشه میشه از این شبکه ها بهره بورد

مثلا در کنار این موارد من کانال برخی اشخاص رو دنبا میکنم و خوندن مطالبشون که قبلا برام به شدت سخت بود که سایت به سایت برم دنبالشون حالا در حد پردین بین چند کانال شده

پ . ن :اینم از درد دلم که خیلی وقته میخواستم انجامش بدم و تو لیست نوشتنیام از قدیم الایام بوده.

پ ن : نوشتن این پست اصلا به معنی این نیست که الان من بالاخره فعال شدم فقط چون کامپیوتر مشغول دانلود و آپدیت نرم افزار مورد نیازم بود و بعدشم اینترنت قطع شد بیکار بودم گفتم بعد از مدت ها بالاخره یه پست بنویسم.

۲۷ دی ۹۶ ، ۱۴:۰۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد حسین اقبال پور

گداهای عصر جدید

لایک تقلبی

عکس جدیدی گرفته ام، از خودم، از تو، از غذای امشبم یا از مهمانی با فامیل به هر بهانه ای عکسی گرفته ام و حالا مشغولم فیلتر به فیلتر در اینستاگرام.

.

.

چند ساعتی هست که منتظرم. چند لایک؟ چند نظر؟ یعنی این پست چقدر دیده میشه.

تقلب برای عکس ایسنتا

این شرح حال خیلی از ماست اما یک سوال هست که جوابی بهش داده نمیشه.

آخرش به کجا میرسیم.

فکر میکنم تو این زمانه خیلی از ما به گدا تبدیل شدیم.

گداهای لایک

پی نوشت : توی اینترنت دنبال یه عکس خوب گشتم این تقلبی که یه نفر برای بدست اوردن لایک میکرد برام خیلی جالب بود.

۰۳ آبان ۹۶ ، ۱۸:۱۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد حسین اقبال پور

تا اطلاع ثانوی تعطیل


تا اطلاع ثانوی تعطیل

شاید با نگاه اول فکر کنید این یعنی خداحافظ وبلاگ.

حالا نه اینکه خیلی وبلاگ فعالی هم بوده.

 بگذریم این جمله به معنی اینه که خداحافظ تلگرام و دردسرهاش.

البته بخاظر مشغله ام نمیتونم تلگرام رو حذف کنم اما لااقل حالا حضورم در اون رو مخفی کردم و همین طور تقریبا تمام گروه ها و کانال های تلگرامی رو حذف کردم.

قبلا هم سابقه داشته که خودم رو تو دنیای اتصال ادم ها غیر متصل کرده باشم و همیشه به نوعی بخاطر همین عدم حضور توی خیلی از گروهها حرف های زیادی شنیدم.

خلاصه فکر میکنم خلاف هر جریانی شنا کردن حرف خوردن هم داره اما حالا میخوام تو جریان رودخونه درست شنا کنم و سعی کنم برنامه ریزی بهتری رو پیش ببرم چون معتقدم هر کی در نهایت مسئول اصلی زندگی خودشه و دیگران نسبت به ما مسئولیت کمی دارند.

با اینستا هم برای مدتی خداحافظی کردم البته از اینستا گاهی برای گرفتن ایده استفاده میکردم همون طور که برخی نویسنده های خوب هم توی تلگرام بودند اما هر جور حساب کردم ارزش وقتی که از من میگرفت رو نداشت فکر میکنم ازاد شدن وقتم خیلی برام به صرفه تره.

البته روی یه طرح بازاریابی برای فروش یه سری محصولات به صورت تفریحی و البته برای کسب تجربه فروش در اینجور فضاها مشغولم که این یعنی تعطیلی شبکه های اجتماعیم کاملا نسبیه و نه مطلق.

۳۰ مرداد ۹۶ ، ۱۲:۳۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد حسین اقبال پور

سلامی دوباره

بعد از مدت ها برگشتم تا دوباره شروع کنم.

اول گفتم که یه وبلاگ تازه راه میندازم اما به خودم اومدم و گفتم نه اینبار باید ادامه بدم.

بعد نگاه کردم و دیدم از چهار پست وبلاگ دو تاش درباره دوباره شروع کردنیه که اتفاق نیافتاد و به خودم گفتم که اون دو تا رو حذف میکنم و از نو مینویسم.

در آخرین تصمیمم میخوام نمره ام رو بدتر کنم.

یه مطلب دیگه درباره دوباره شروع کردن و این یعنی 60 درصد مطالب وبلاگم میگه دوباره شروع کردم و حالا هدفم اینه که تو مرحله اول این عدد به ده درصد برسه.

اینبار دیگه درجا نمیزنم.

۲۸ مرداد ۹۶ ، ۱۵:۱۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد حسین اقبال پور

قول دوباره

حالا برای چندمین بار این مطلب رو می نویسم که با خودم و هر کسی که این مطلب رو میخونه عهدی نو ببندم تا وبلاگ نویسیم رو ادامه بدم.

قرار نیست این مطلب طولانی تر از همین مقدار باشه

وبلاگ نویسی و عهد بر سر این کار بستن واقعا کار خیلی سختیه

ان شالله که بالاخره موفق بشم و بصورت دائمی مشغولیتم به به وبلاگ نویسی باشه

۰۳ اسفند ۹۵ ، ۰۰:۴۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد حسین اقبال پور

و گاهی چقد زود دیر میشود

آری گاهی دیر میشود

گاهی زمان می گذرد و ما در حسرت آن گذر می مانیم

آری همیشه فرصت دوباره وجود ندارد

گاهی فرصت جبران در هیاهوی غرورمان در تعصبمان در هیپنوتیزم زمانمان از دست می رود

و گاهی در دلهره هایمان در ترس هایمان و در هزاران چیز دیگر

مهم نیست که به چه دلیل مهم آن است که فرصتی که از دست میرود شاید برای لحظه ای، ساعتی، سالی و شاید برای همیشه از دست رفته است

و وقتی که میگذرد مدام از خود میپرسم

آیا دوباره فرصت جبران برای من هست؟

گاهی هست

.

.

.

و گاهی چقدر زود برای جبران دیر میشود

۰۷ دی ۹۵ ، ۲۳:۵۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد حسین اقبال پور

شروع دوباره

این وبلاگ خیلی وقته که ساخته شده قبل از اولین پستش چند بار اسمشو عوض کردم بعدشم همینطور اما هیچ وقت به دومین پست نرسید

وبلاگای دیگه ای رو هم به همین شکل راه انداختم اما اینبار میخوام این وبلاگ رو به سرانجام برسونم. از اونجایی که یه نویسنده نیستم و تک و توک پیش اومده که بنویسم زیاد نوشته هام رو شاید نتونین جدی بگیرین. این وبلاگ بیشتر برای گرم شدن دست من در نویسندگیه و امیدی ندارم که کسی مطالبش رو بخونه و فقط میخوام برای دل خودم بنویسم.

اما اگه کسی گذرش به وبلاگم افتاد امیدوارم مطالبم براش مفید باشه و وقتش با نگاه به این وبلاگ به هدر نره.

۰۶ دی ۹۵ ، ۱۶:۴۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد حسین اقبال پور

نامیرا

نامیرا(01)

بعضی کتابها رو هروقت بخونید دیره این یکی از اون کتابهاست.
این کتاب زندگیه امروز ماست در قالب داستان دیروزمون
یه مقدار از کتاب بگیم. کرمیار نویسنده ی کتاب میگه که کتاب از زندگی عبدلله بن عمیر کلبیه در نزدیکیه واقعه ی عاشورا که چطور این مرد راه حقیقت رو گم کرده و به سختی تلاش میکنه تا طرف حق رو پیدا کنه.
این که گاهی ما با این که دنبال حق هستیم اما شک میکنیم که واقعا حق در چیه، یا زندگیه عمرو بن حجاج که حق رو بهونه ای برای رسیدن به مقاصدش قرار میده و دنبال عدالت نیست.
یا ربیع که شناختی از امامش نداشته اما وقتی شناخت پیدا میکنه به سمتش میره.
این داستان امروز ماست مایی که شناخت نداریم نه از دینمون نه از اماممون نه حتی از خودمون
وقتی نمیدونیم چرا چه کاری رو انجام میدیم معلومه که پایبندش نمیمونیم
این داستان کوفه ست مردمی که نامه مینوشتند تا کسی بیاد و حقشون (پولشون) رو از یزید بگیره، پس اگر ابن زیاد بیاد و اون رو بهشون بده دیگه نیازی نیست خونشون رو بدن.
واقعا ما منتظرین ظهور در مملکت امام زمان چجور آدمهایی هستیم؟
هر چند وقت دعایی میخونیم برای ظهور و بعد میریم به گناه هامون مشغول میشیم.
لابد انتظارمون اینه که بعد ظهور هم یه چند روز جشن بگیریم بعد بریم سر خونه و زندگیمون.

خطاب به نامیرا: کاش زودتر میخواندمت
۰۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۸:۰۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد حسین اقبال پور